هوالمطلوب...
یه سوال چند وقتیه ذهنم رو اشغال کرده. بذارین اول یه ماجرایی براتون تعریف کنم:
تقریبا یکسال و نیم پیش با فردی مواجه شدم که لیسانس مکانیک از دانشگاه امیرکبیر داشت. دوره لیسانسش رو هم 4 ساله و اونطوری که میگفت با معدل خوب تموم کرده بود، اما دنبال ادامه تحصیل نرفته بود! اون موقع هنوز خیلی داغ بودم و از اینکه کسی با این شرایط دنبال فوق نرفته خیلی متعجب شدم و علت رو جویا شدم. اون بنده خدا هم در جوابم گفت: وقتی لیسانسم و گرفتم حس کردم 16 ساله که مثل یه "اسب مسابقه ای" فقط برای اینکه از بقیه عقب نیافتم، همون کاری رو کردم که بقیه میکردن! ولی بعد از دوره لیسانس احساس کردم که این منم که باید برای زندگیم تصمیم بگیرم. پس گشتم دنبال مسیری که حس میکردم توش موفق ترم. ولی اینطوری هم نبود که دنبال یاد گرفتن علم نباشم و در واقع به تبع "اصل تنبلی"(!) دنبال یاد گرفتن نباشم، بلکه بر عکس؛ علاوه بر کار کردن اونقدر کلاسهای مختلف رفتم که اگه تحصیلات آکادمیک میکردم احتمالا الان فوق گرفته بودم.اون طوری که من یادم میآد، فرد موفقی به نظر میرسید. البته به نظر من منشا این موفقیت و مهم تر از اون، این احساس شادابی و سودمند بودن علاقه واقعی به کار و رها بودن از حصار مدرک گراییه.
ولی چه طور میشه که یه نفر بین ما (کل جامعه مد نظر منه) چنین جهشی پیدا میکنه؟ سوالم اینه: مگه مهم این نیست که ما چقدر از محیط اطرافمون درک داشته باشیم وچقدر بتونیم برای خودمون و خانواده مون و در مجموع جامعه مون مفید باشیم؟! پس این احساس مدرک گرایی شدید چیه که الان توی جامعه مون به وجود اومده؟
جوابهای احتمالی شما!:
1)این سوال از اون سوالهای فسیله ها!!!!!
2)خوب تقصیرما چیه؟! هر جا بخای استخدام بشی اول مدرکت رومی خوان!این آدمی هم که گفتی شانس آورده کار پیدا کرده!
3) ول کن بابا این مشکلات فلسفی رو! بذار فعلا بچسبیم به مسابقه اسب سواریمون!، بعد از لیسانس به این چیزا هم فکر میکنیم!
4)به جای این خواب و خیالات بچسب به درس و مخشت!
...
اما اینها جواب سوالهای من نیست! شاید من اگر پسر بودم و مجبور بودم بعدا وارد بازار کار بشم و خرج یه زندگی رو بدم همون جواب 2 برام کافی بود. اما اسلام وظایف دیگه ای بر دوش من(دختر مسلمان) گذاشته که به نظرم خیلی مهم تر از پول در آوردن برای یه زندگیه(آقایون به دل نگیرن! هرکس از دید خودش نگاه میکنه). شبیه این سوال تو جلسه ای که با حاج آقا موسوی داشتیم هم مطرح شد. البته بگم که من خودم تو اون جلسه با بیان این عبارت "اگر فردی در زمینه ای استعداد داشته باشه وظیفه انسانی و حتی شرعی حکم میکنه که دنبالش بره" از درس خوندن و پیشرفت علم امثال خودم دفاع کردم ولی واقعیت اینه که فقط میخواستم بین بچه هایی که توجلسه بودن یه کرختی و درس زدگی حاصل نشه!
خلاصه مطلب، خوشحال میشم از راهنمایی هاتون استفاده کنم!
التماس دعا.
یا علی مددی...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|